Telegram-канал "." — AAAAAE3B1y5gSMOD1xmWWw

.

24 Nov 2021, 23:27

Репост из: سکسی

فیلم زورے ڪمسن چه اندام نازے 😳😍
به زور به برادرش ڪ.ون میده💦👇
مشاهده فیلم💄‌
مشاهده فیلم💄

120 0 0

.

13 Jun 2020, 19:06

🔅PLAY FILM🔅

23.3k 0 31

دامن نپوشید!

1399/3/4 دوست پسر

سلام لنا هستم ٢٣ سالمه و می خواستم خاطره یکی از رابطه هام با فرشاد که ٣٠ سالشه (دوس پسرم)رو بنویسم و ی جورایی هم خودم نگهش دارم همم ک اینجا بزارم شاید دوس داشتین ....
اواسط تابستون بود ک منو فرشاد مهمونی فارغ التحصیلی یکی از دوستای مشترکمون مازیار دعوت شدیم ،من تقریبا ٣ سال و فرشاد هم ٨سالی میشه ک اومدیم اتریش و تو دانشگاه اشنا شدیم ،ی سالیم هس باهمیم
خلاصه قرارمون این که شد شب بریم و هردومون برا مهمونی لباس بگیریم
ی تاپ سفید پشت گردنی و شلوار لی یخی پوشیدمو باهم رفتیم پاساژی ک جنساش مورد علاقه هردومون بود
وارد مرکز خرید شدیم وفرشاد به یه فروشگاه اشاره کرد و گفت
_بریم اینجارو ببینیم
استایل فروشگاه زیاد بهم نمیخورد ولی چیز هایی ک داشت هم زیاد بد به نظر نمیرسید
فرشاد به سمت رگالی ک دامن های لی و کوتاه داشت اشاره کرد و گفت
_از اینا بگیر
چشم چرخوندمو گفتم
_اینا خیلی کوتاهه....
بدون توجه دو مدلشو برداشت و رو کرد سمت مسئول فروشگاه و گفت
_از این دو مدل سایز دوست دخترم بدین
بدون اینکه حق اعتراضی به من بده ،آروم ضربه ای رو باسنم زد و گفت
_تا تو پروشون کنی من چند تا دیگه میارم برا پرو
منم ک حوصله بحث نداشتم ،پشت سر مسئول پرو رفتم به سمت اتاق پرو
لباسای خودمو در اوردم و دامنو پوشیدم .بالا تنه ام فقط لباس زیر بود.دامنم خیلی کوتاه نبود اما اگه خم میشدم صحنه بدی ایجاد میکرد
تقیه ای به در خورد و فرشاد گفت
_پوشیدی لنا؟
آروم در اتاق پرو رو باز کردم و گفتم
_اره...اما کوتاهه خم شم.
گفت بیا بیرون ببینم
گفتم
_نمی تونم بالا تنم لخته
با این حرفم لبخندی زد و گفت
_پس من میام
خواستم در و ببندم ک زودتر از من عمل کرد و وارد شد
نگاهش رو سرتا پام چرخید و گفت
_همممم خیلی خوبه....حالا خم شو ببینم چطوره؟
با عصبانیت گفتم
_فرشاد برو بیرون...اگه مسئول فروشگاه ببینه چی
گفت
_ببینه ...خم شدن ک جرم نی .اینو گفت و بازومو گرفت تا خم شم
خم شدم و از اینه نگاهی به پشتم کرد و چشاش از شهوت برق زد
منو چرخوند سمت خودش و از اینه صورتشو میتونستم ببینم...
دستشو اورد بالا و دامنو داد بالا و گفت
_عالیه همینو میگیری
گفتم
_الان از کجا یه این نتیجه رسیدی
که باکنار کشیدن شورتم گفت
_از اینجا ک همه چی درست سر جاشه وقتی نگا میکنم
اینو گفت و خودشو از پشت بهم مالید

صدای باز شدن زیپ شلوارش ک اومد
گفتم
_چیکار میکنی فرشاد .....تو اتاق پرو؟؟؟
خواستم بلند شم و صاف وایستم ک فرشاد انگشتشو فشار داد و واردم کرد
ناخداگاه ی آهی کشیدم و لبمو گاز گرفتم
فرشاد تو گلو خندید و انگشتشو تکون داد
باید بلند میشدم و نمیذاشتم ادامه بده
ما امان از لذتی ک بی امان با حرکت انگشتش تو بدنم حرکت میکرد
فرشاد ی انگشت رو ،دو انگشت کردو باعث شد دردی حس کنم ک جلوتر برم ولی جلوم اینه بود و نمیتونستم حرکتی کنم
خیس شدن لای پام نشون میداد ک اعتراض کردنم برابر با هیچه
فرشاد دامنو کاملا تا کمرم داد بالا و بزرگیشو احساس کردم ک بین پام حرکت میده ، اه بلندی کشیدمم ک شورتمو ک دستش بود دهنم گذاشت
و یکهو بزرگیشو واردم کرد ،تنم از درد نبض میزد و فرشاد مدام با دست دیگه اش منو میمالید
خیسی بین پاهام هر لحظه بیشتر میشد و میتونستم اثراشو رو ساق پام ببینم
فرشاد حرکاتشو سریعتر کرده بود و سینه هام ک اویزون بودن با هر حرکت فرشاد تکون میخوردن و با ایینه تماس می گرفتن ک سردی ایینه نوکشونو تیز کرده بود، پاهام بی حس شده بودن و تنها حصار دستای فرشاد بود ک نگهم داشته بود ک با نبض و لرزش کل بدنم ارضا شدم و و زانو هام تا شدن اما فرشاد نگهم داشته بود ک
زمین نخورم ....
فرشاد هم دوباره ادامه داد و با چند بار حرکت محکمش خودشو توم خالی کرد
شورتمو بیرون کشید از دهنم و چون دستمالی نداشتیم گفت
_زود بپوشش ک صاف ایستادی اینجارو کثیف نکنیم
و بیرون رفت
شورت و لباسای خودمو پوشیدم و دامن هارو هم برداشتم اولین قدمی ک برداشتم خارج شم تمام شورتم خیس خیس شد به خاطر اب هردومون ولی خب چاره ای نداشتم همون طور رفتم بیرون و بعد حساب کردن پول دامن و نیم تنه سفیدی ک فرشاد قبل اومدن به اتاق پرو انتخاب کرده بود ،به سمت ماشین رفتیم....

نوشته: لنا

21.8k 0 66